نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:

Google



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جستجوگر گوگل

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی




موزیک و سایر امکانات





 

نظر بذاری یادت نره

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم

[+] نوشته شده توسط حمید دلبری در 19:55 | |








تا تو رفتی همه گفتند


که از دل برود هر که از دیده برفت


ودر آن لحظــــه ی ناباوری و غصـــه ی من خندیدند. . .


و تو ایـــــــ کاش میدانستی که در این تنگ بلور شفاف


ماهی ســــــرخ تو زندست هنوز...


ودر این کلبه ی سرد. . . یادگار تو به جاست


و تو ای کاش می آمدی و می دیدی


"که از دل نرود هر که از دیده برفت

 

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم

[+] نوشته شده توسط حمید دلبری در 18:13 | |







عروسک

متن بسیار احساسی و قشنگ عروسک

متن بسیار زیبای عروسک

 

من زنم، آزادم

هنوز نفس میکشم،

غریبه نیستم، نفس‌هایم را خفه نکنید،

بر سرم حجاب مالکیت …نکشید،

عروسک نیستم…

طاقچه‌ای هم نیست که بر سر آن بنشینم که نگاهم کنید…

بازی‌های بی‌ محتوای زن و مرد تمام شد…

اگر پا به پا نمیایی‌…

دست به دستم نکن…

دوستم داشته باش برای آنچه که هستم،

نه آنچه که تو می خواهی‌…..

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم

[+] نوشته شده توسط حمید دلبری در 14:23 | |







فلک کور است ، دلم شوریده در شور است
صدای خنده و آواز می آید . زکوی دلبرم امشب صدای ساز می آید
دلم بی وقفه می لرزد. نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟
قدم لرزان به سوی کوچه می آیم
دو دستم را به روی یکدیگر با حرص می سایم
خدایا ترس من از چیست؟
عروس جشن امشب کیست؟
صدای همهمه با ورود شیخ عاقد میشود خاموش…

صدای شیخ می آید :
عروس خانم وکیلم من؟
جوابم ده وکیلم من؟
صدای آشنایی بله می گوید و مردم یکصدا با هم مبارک باد می گویند
خدای من صدای اوست!!!
صدای آشنا از اوست!!!
دلم در سینه می افتد برای مدتی ساکت برای مدتی خاموش…………………
صدای نعره ام در کوچه می پیچید
خدای من مبارک نیست.مبارک نیست
بگوئیدم دروغ است آنچه بشنیدم
بگوییدم دروغ است آنچه فهمیدم
نگار من عروس جشن امشب نیست
ولی ناگه صدای نعره ام در ساز می میرد و
داماد شاد و خندان از نگارم بوسه میگیرد
فلک کور است زمین و آسمان کور است
خدای من! خدای مهربان من؟
چه کس گوید این سان، ساکت و آرام بنشینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر مردم نمی دانند، تو که نادیده می دانی
همین دختر که امشب بله می گوید
عروسی را که امشب عاشقانه ره به سوی هجله می پوید
قسم می خورد عروس ماست
عروس هجله گاه ماست
کجا رفت عهد و پیمانش؟؟؟
کجا رفت آن قسم هایش؟؟
یعنی عهد و پیمان هیچ؟؟
وفا و عشق و ایمان هیچ؟
قسم ها اشکها، سوگندها، حتی خدا هم هیچ…؟؟؟
عجب دارم چرا یارب تو خاموشی؟
چرا بر خاطر این دل نمی جوشی؟
وگرنه کی خدا این صحنه را بیند و خاموش بنشیند؟
آهای مردم!
شما هرگز نمی دانید
عروسی را به سوی هجله می رانید
که تا دیروز نگارم بود، همین دیشب کنارم بود
جهانم بود،تمام کشت و کارم بود
در آغوشش قرارم بود بهارم بود
نمی دانم چرا جغدان به روی بام من امشب نمی خوانند
مگر شومی تر از امشب چه می خواهند؟
پس چرا این آسمان امشب نمی بارد؟
پس چه می خواهد؟!؟
دلم رنجور و ویران است
نگارم شاد و خندان است
در و دیوارشان امشب چراغان است
درون هجله گاهش بوسه باران است
خدایا دگر جز مرگ هیچ نمی خواهم نمی خواهم نمی خواهم……
من امشب از خودم از عشق از این دنیا که هیچش اعتباری نیست بیزارم
من امشب سخت بیمارم
رفیقان باده بازآرید مرا تنهای تنها با غم و اندوه بگذارید
 

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم

[+] نوشته شده توسط حمید دلبری در 14:19 | |







جملات اموزنده
 

با یاد تو من از زندگی که دارم خوشنود میشوم اما میدانم که من در یاد تو نیستم ولی باز میگویم اشکالی نداره و دوباره به یاد تو می افتم  ای که من تورا در ذهنم یاد میکنم الان کجایی که به داد این دل غمگین من برسی  

http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com
 
شکسپیر میگه:"بدترین گناه این است که به کسی که به صداقتت ایمان دارد،دروغ بگویی"
                               دوست و دست بسیار است ولی دست دوست اندک
                                                                                                                                                               نشستن ، سنگ بودن است و رفتن رود بودن.بنگر به کجا میروند.سنگ خاک میشود و رود به دریا میرسد
افتادن در گل و لای ننگ نیست ، ننگ آن است که همان جا بمانی
اگر تصمیم نگیری که چه آدمی باشی آنگاه دیگران برای چگونه شدنت تصمیم خواهند گرفت
چون با خدا هستم از هیچ چیز نمی هراسم
سنگینی باری را که خدا به دوش ما میزاره اونقدر نیست که کمر مارو بشکونه ولی اونقدری هست که ما رو واسه دعا کردن به زانو در بیاره 
 

شکسپیر میگه:"بدترین گناه این است که به کسی که به صداقتت ایمان دارد،دروغ بگویی"
                               دوست و دست بسیار است ولی دست دوست اندک
                                                                                                                                                               نشستن ، سنگ بودن است و رفتن رود بودن.بنگر به کجا میروند.سنگ خاک میشود و رود به دریا میرسد
افتادن در گل و لای ننگ نیست ، ننگ آن است که همان جا بمانی
اگر تصمیم نگیری که چه آدمی باشی آنگاه دیگران برای چگونه شدنت تصمیم خواهند گرفت
چون با خدا هستم از هیچ چیز نمی هراسم
سنگینی باری را که خدا به دوش ما میزاره اونقدر نیست که کمر مارو بشکونه ولی اونقدری هست که ما رو واسه دعا کردن به زانو در بیاره 

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم

[+] نوشته شده توسط حمید دلبری در 14:9 | |