کجایی عشق من که به انتظار آمدن تو زندگی می کنم و
روز ها را پشت سر میگذارم ، روزهایی که برای من اندازه ی
یک سال تمام می شود، روز هایی که برای تو راحت میگذرد و
برای من سخت. کجایی عشق من که برای آمدنت روز به روز
لحظه شماری می کنم، روز هایی که برای من بدون با تو بودن
سخت میگذرد کجایی عشق من که با گذشت روزهای بیشتر من
هم بیشتر عاشقت می شوم ، روزهای که فقط به تو فکر می کنم و
انتظار آمدنت را میکشم کجایی عشق من که در این روزهای سرد
زمستان ، جایی گرم تر از قلب تو ندارم ، قلبی که خودم میدانم
برای من جایی نداری ولی باز از عشق می گویم کجایی عشق من
که روزها دارند بدون تو میگذرند، روزهای که من از فکر و خیال
تو نمی دانم چه کنم، فکر و خیالی که دارد دانه ، دانه موهایم را سفید
می کند. کجایی عشق من که با تو کم خداحافظی نکرده ام که رفتنم
بازگشتنم شد، رفتنی که حتی یک روز نتوانستم به تو فکر نکنم.
کجایی عشق من که روزها گذشتن اما تو نیامدی ، تو نیامدی و ببینی
که من چحالی دارم از نبودنت ،کجایی عشق من که عمری اتتظار
آمدنت را کشیدام ، اما افسوس که نیامدی، نیامدی و با ، نیامدنت زندگی
را برای من تلخ کردی کجایی عشق من که روزها میگذرند و من در انتظار
آمدنت سر می کنم
کجایی عشق من ،کجایی .......



